تبیان، دستیار زندگی
گاه و بیگاه انسان ایـن سؤال را از خود می کند که راستی سرنوشت این دنیای کنونی سرانجام به کجا می کشد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنیای سرگردان به کجا می رود؟

گاه‌ و بیگاه انسان ایـن سؤال را از خود می کند که راستی سرنوشت این‌ دنیای‌ کنونی سرانجام به کجا می کشد؟

بخش مهدویت تبیان

دنیای سرگردان

آیا این‌ غـوغائی‌ که مادیات بر پا سـاخته، ایـن همه ظلم و بیدادگری همه اختلافات و کشمکش ها، دزدی ها و جنایت ها، صف آرائی‌ دولت ها با خطرناک ترین سلاح ها در مقابل یکدیگر، روزی خواهد آمد که از میان برود و آن آرزوی دیرین اجتماع انسانی، یعنی یک صلح و صفای عمومی، یـک روح برادری‌ و صداقت و نوع دوستی عالم گیر، در همه جا حکومت کند و افراد انسان بدون امتیاز از نظر نژاد و زبان و قومیت همه در‌ زیر‌ یک پرچم و یک قانون با آرامش خاطر زندگی‌ کنند؟ یا این وضع آشفته و ایـن اخـتلافات وصف آرائی ها همچنان ادامه پیدا می کند تا بشریت را در کام نیستی فرو برد؟!

یـکی از دانـشمندان فرانسه‌ طی مطالعات خود درباره زنبور‌ عسل‌ به این نتیجه رسیده بـود کـه مشاهدات نشان‌ می دهد که عمر ملکه ی کند‌و به مراتب‌ از افراد عادی زنبورها بیشتر است و این‌ مطلب‌‌ مـربوط‌ بـه تغذیه مـلکه از عسل خاصی است که‌ کارگران‌ کندو برای او تهیه می کنند و این «عسل شـاهانه» نصیب دیـگران نمی شود.

دانشمند مزبور‌ از‌ مطالعات خود نتیجه گرفته بود‌ که‌ اگر بتوان‌ آن‌ عسل‌‌ مـخصوص را بـه مقدار کـافی در اختیار‌ بشر‌ گذاشت سالیان زیادی بر عمر او افزوده خواهد شد و یک عمر طولانی‌ و غـیر‌ عـادی پیدا می کند، و هیچ بعید ندارد‌ روزی نتائج مثبتی‌ از‌ این‌ مطالعات عائد جامعه بشری گـردد‌.

پاسخ این سؤال را‌ می توانیم‌ هم از زبان یک عالم الهی بشنویم و هم از زبان یک‌ دانشمند اجتماعی و هردو یکی است!

عـالم الهـی صریحاً به ما می گوید: خداوند در کتاب آسمانی خود فرموده است:‌ ان‌ الارض‌ یرثها عبادی الصالحون ان فی هذا البلاغا لقوم عابدین: سرانجام‌ صفحه روی زمین نصیب بندگان صالح من خواهد شد،ایـن اخـطاری است برای بندگی‌ کنندگان!)(آیه 105 سوره ی انبیاء‌.)

آری‌ او‌ می گوید: دنبال این شام تیره‌ صبح‌ روشنی‌ است و بعد از این خزان و زمستان مرده،بهار روح افزائی فرا می رسد؛ سرانجام پرچم توحید در تـمام جـهان بـه اهتزاز در خواهد‌ آمد‌ و همه‌ در مقابل یـک مـعبود، یـک قانون و یک آئین‌ سر‌ تعظیم فرود می آورند. آن وقت است که از صمیم دل همه با هم دوست و مهربان خواهند بود، مردم آنچنان‌‌ شـایستگی‌ پیـدا‌ مـی کنند که حکومت مقدس نماینده عدل خدا را بپذیرند تـجاوز‌ و تـعدی‌ و ظلم و ستم از جهان رخت بر می ‌بندد و «بندگان صالح خدا» وارث روی زمین‌ می ‌شوند!.

نظریه یک دانشمند اجتماعی‌

دانشمند‌ اجتماعی‌ می گوید: این اجـتماع انـسانی کـه امروز به این صورت از ترقی و پیشرفت های‌ شگفت ‌انگیز‌ علمی و صنعتی دیده مـی شود همواره چنین نبوده است‌ این انسانی که امروز بهترین لباس ها را می پوشد‌، در‌ آسمان‌ خراش ها مسکن می کند همه کارش را بـا نـیروی بـرق انجام می دهد و از‌ افق‌ زمین‌ پا را بالاتر گذاشته و چشم به تسخیر فضا دوخـته اسـت؛ آری همین انسان روزی‌ غار‌ نشین‌ بود، یک قطعه پوست حیوان به خود بسته و با بدن نیمه بـرهه در کـوه و بـیابان‌ برای‌ بدست آوردن یک خوراک ساده که با آن شکم خود را سیر کند‌ سـرگردان‌ بـود‌.

آری یـک روز طرز راه رفتن را درست هم نمی دانست و از تمام مزایای زندگی‌ بی ‌بهره‌ بود، اما امروز اعمال دریـاها و اوج آسـمان ها جـولانگاه اوست و قوای مختلف طبیعت فرمانبردار‌ او‌.

آیا‌ یک مرتبه از آن زندگی محدود و پست قدم باین زنـدگی وسـیع عالی گذارد؟ البته نه، او‌ تدریجاً‌ این راه پر پیچ و خم را پیموده، یک روز در قعر دره‌ توحش‌ بـود‌ ولی کـم کـم با کوشش و استقامت و گذشت زمان توانست از دامنه ‌های این کوه ترقی‌ بالا‌ رود‌. باز‌ هم بـالاتر مـی رود و بسیر تکاملی خود در پیشرفت های صنعتی و مادی‌ ادامه می دهد‌.

این‌ انسان در حال توحش بـه هیچ گونه قـانون و آدابـی پایبند و مقید نبود کم کم قوانین و آدابی بوجود آمد‌ و بشر‌ متوجه اصل شد، راه زندگی اجـتماعی را تـدریجاً یاد گرفت، گرچه هنوز نتوانسته‌ بر‌ شهوات و هوس های خود غالب شود، ولی لااقل‌ ایـن را‌ فـهمیده‌ کـه ظلم و تجاوز شیرازه زندگی او را‌ از‌ هم پاره می کند، تکامل‌ صنعت و علوم مادی به تنهائی ضامن سعادت او نیست، بـاید‌ بـه اصولی‌ پایـ‌بند باشد، به حقایقی ایمان پیدا‌ کند‌.

بشر در‌ این‌ راه‌ همچنان به سیر تکاملی خـود ادامـه می دهد‌ و سرانجام‌ بر تمام این کشمکش ها و اختلافات که صرفاً ناشی از هوس های سرکش‌ اوست‌ خط‌ بطلان مـی کشد. ایـن مرزهائی که صفحه‌ جهان را بی جهت از هم‌ جدا‌ کرده‌ و به قطعات مجزا و پراکنده‌ ای تـقسیم‌ کـرده‌ است از میان بر می دارد و یک دولت جهانی‌ و یک قـانون عـدالت گـستر بر تام‌ زمین‌ حکومت می کند!.

دانشمند اجتماعی بـا مـطالعه‌ گذشته‌ تاریخ‌ بشر این قضاوت‌ را‌ می کند اما اینکه‌ آن‌ حکومت‌ عدل و داد و صلح و بـرادری بـه وسیله چه شخصی و با چه نـیروئی جـای خود در در‌ جـهان‌ بـاز کـرده و تمام روی زمین‌ را‌ زیر نفوذ‌ خود‌ قـرار‌ خـواهد داد، از تشریح‌ آن‌ عاجز است.

همین قدر می داند که طبق قوانین روشن اجتماعی ایـن مـوضوع خواه‌ ناخواه عملی‌ خواهد‌ شد. عـالم الهی و دانشمند اجتماعی در‌ ایـنجا‌ بـه هم‌ می رسند‌.

نکته‌ دیگری که در‌ ایـنجا‌ بـاید به آن توجه داشت این است که نمی تواند کسی به خدا اعتقاد داشته باشد و چنین سـرانجامی را بـرای‌ جهان‌ پیش‌ بینی نکند. احـتیاج بـه تذکر نـدارد که خدا‌ پرسـتان‌ هـمه‌ خدا‌ را‌ حکیم‌ و دانا و از هـرچیز بـرتر و بالاتر می دانند. چطور ممکن است خداپرست معتقد باشد که خداوند حکیم همیشه صـفحه روی زمـین را در اختیار جولان انسان های درنده خواهد‌ گـزارد، تـا بر سـر و مـغز هـم بکوبند و خون‌ یکدیگر را بـریزند و بر حقوق یکدیگر تجاوز کنند؟!.

از نظر یک متفکر الهی، دوران فعلی در حقیقت دوران طفولیت عقل بشری است‌ و بـالاخره‌ انـسان‌ به دوران بلوغ و رشد عقلی می رسد و تـحت نـظر یـک مـربی و مـعلم بزرگ‌ الهی آنـچه را کـه شایسته مقام انسانیت است فرا گرفته و به کار می ‌بندد، و آنچه را لازمه‌ دوران جهل و نادانی‌ و طفولیت‌ بود به دور مـی ریزد، بـنابراین جـای تعجب نیست که‌ می‌ بینیم در همه ادیان آسـمانی بـشاراتی دربـاره چـنین روزی داده شـده اسـت!، و جالب‌ توجه اینکه‌ در‌ کلمات برجسته‌ ای که از پیشوایان‌ بزرگ‌ دینی ما نقل شده اشارات پر معنی و روشنی درباره ترقی عقل ها و علوم در زمان ظهور ولی عصر (ارواحناه فداء) دیده می شود.

وضـع جهان قبل‌ از‌ ظهور مصلح الهی

موضوع‌ جالب‌ دیگری که در بسیاری از سخنان پیشوایان بزرگ اسلام به عنوان مقدمه‌ ظهور «مصلح واقعی جهان انسانیت» دیده می شود موضوع شیوع بی‌ حساب فساد در تمام دنیا و گـسترش اصـول بیدادگری و تجاوز در‌ همه‌ روی زمین است.

تردیدی نیست که تا یک نوع آمادگی و به عبارت دیگر «شایستگی و لیاقت» برای‌ چنین حکومتی در اجتماع انسانی پیدا نشود از آن برخوردار نخواهد شد. این هم‌ معلوم است و تـجربه‌ هـم‌ نشان داده‌ که تا انسان به نتائج شوم یک عمل گرفتار نشود و بدبختی ها و گرفتاری هائی که از آن ناشی می شود‌ در برابر چشم او مجسم نگردد ایمان راسـخ بـه غلط بودن آن‌ پیدا‌ نکرده‌ و آمـاده تـجدید نظر نمی شود، لذا هرچه وضع‌ دنیا آشفته‌ تر شود توجه مردم به لزوم یک اصلاح عمومی بیشتر ‌‌می گردد‌.

آری جامعه بشریت باید در آتش فساد و بدبختی بسوزد، خطرات جـنگ های‌ عـالمگیر از‌ هر طرف‌ او‌ را احاطه کنند. غـول جـنگ های خطرناک مهیب‌ تری چنگال خونین‌ خود را به او نشان دهند و بالاخره‌ در این وادی پر سنگلاخ آنقدر بدود که خسته شود. آنگاه آماده تجدید‌ نظر شده و در این‌ هنگام‌ دست عدالت پروردگار جهان از آستین به در آیـد و بـا یک «تصفیه عمومی» این جامعه آماده بشری را بسوی یک زندگی نوین پر افتخار و سعادتمندانه رهبری کند!

این عمر طولانی از کجاست؟

موضوعی‌ را که مخالفین ما زیاد به ما ایراد می کننند و سر و صدا درباره آن راه مـی اندازند موضوع طـول عمر غیر طبیعی آن حضرت است که طبق مدارک قطعی که به ما رسیده فرزند بلاواسطه‌ امام‌ حسن عـسکری علیه السّلام است و بنابراین بیش از هزار سال از عمر آن حضرت می گذرد،ایـن ها بـه ما مـی گویند: چطور ممکن است قوانین طبیعی به طور استثنائی درباره کسی بهم بخورد و بشری‌ بیش‌ از هزار سال عمر کند؟!ولی بـه عقیده ‌ ‌مـا این موضوع را نمی توان یک ایراد تلقی کرد بلکه استبعاد و اظهار تعجبی بیش نیست‌ چـه ایـنکه هـیچ گونه دلیل قاطعی بر محدود بودن عمر‌ بشری‌ در دست نیست، ولی ما آن را یک ایراد فرض کـرده و توجه شما را به نکات زیر جلب می کنیم:

این ایراد را ممکن است مادی ها و کسانی کـه اساساً به اصول خدا پرسـتی‌ اعـتقاد‌ ندارند‌ به ما کنند، همچنان که ممکن است‌ از‌ ناحیه‌ ملل خدا پرست غیر مسلمان مانند یهود و مسیحی هابه ما بشود.

در صورت اول این سؤال پیش می آید که آیا اصول قوانین طبیعی در‌ مورد‌ مقدار‌ عمر طبیعی بشر اصـول ثابت و غیر قابل تغییری‌ است؟.

جواب‌ این سؤال از نظر دانشمندان طبیعی و مخصوصا پزشکان منفی است، زیرا خود آنها همواره مشغول مطالعات و آزمایش هائی برای ازدیاد‌ عمر‌ انسان‌ هستند و سعی‌ دارند به قول خودشان در ایـن قـسمت هم به جنگ‌ طبیعت بروند و او را مغلوب کنند، اگر راستی عمر طبیعی انسان معلول اصول غیر قابل تغییری بود این‌ کوشش‌ ها‌ و مطالعات‌‌ و آزمایش ها ابداً معنی نداشت.

صریح تر بگویم: پیری از نظر بسیاری از‌ عـلماء‌ طـبیعی درد غیر قابل علاجی‌ نیست و امیداورند روزی بیاید درمان آن را، از راه همین داروهای طبیعی‌! کشف‌ کند‌.

چند ماه پیش بسیاری این مطلب را در صفحات جرائد و مجلات خواندند‌ که‌‌ یکی‌ از پزشکان کشور رومانی بـنا پروفـسور آنا اصلان داروئی از ترکیبات‌ «نوکائین» برای درمان‌ پیری‌ کشف‌ کرده که پس از تکمیل در درسترس جهانیان قرار خواهد گرفت.

این خبر در‌ محافل‌ مختلف دنیا مورد بحث واقع شد. کاشف این دارو معتقد اسـت‌ کـه ایـن‌ دارو‌ روی‌ سلول های بدن انسان تـأثیر خـاصی دارد و آن را جوان می کند و طبعا عمر خود را از‌ سر‌ می گیرد و چون پیری چیزی جز فرسودگی و پیر شدن سلول های بدن‌ نیست، به این وسیله‌ درمان‌ مـی یابد‌.

دربـاره ی امـکان کشف چنین داروئی با چند نفر از اطباء معروف کـشور مـا نیز مصاحبه‌ شده‌ بود و بعضی صریحا امکان آن را تأیید و گزارش مزبور را قابل مطالعه‌ دانسته‌ بودند.(اخبار‌ مربوط‌ باین موضوع را در جرائد روزهای 10 و 11؛آذر ماه سال جاری‌ میتوانید مـطالعه کـنید.)

از نظر یک متفکر الهی، دوران فعلی در حقیقت دوران طفولیت عقل بشری است‌ و بـالاخره‌ انـسان‌ به دوران بلوغ و رشد عقلی می رسد و تـحت نـظر یـک مـربی و مـعلم بزرگ‌ الهی آنـچه را کـه شایسته مقام انسانیت است فرا گرفته و به کار می ‌بندد، و آنچه را لازمه‌ دوران جهل و نادانی‌ و طفولیت‌ بود به دور مـی ریزد، بـنابراین جـای تعجب نیست که‌ می‌ بینیم در همه ادیان آسـمانی بـشاراتی دربـاره چـنین روزی داده شـده اسـت!، و جالب‌ توجه اینکه‌ در‌ کلمات برجسته‌ ای که از پیشوایان‌ بزرگ‌ دینی ما نقل شده اشارات پر معنی و روشنی درباره ترقی عقل ها و علوم در زمان ظهور ولی عصر (ارواحناه فداء) دیده می شود.

ما‌ نمی دانیم کاشفین داروی مـزبور در تـکمیل آن تـاکنون چه اندازه موفقیت‌ پیدا کرده‌اند؛ همین می دانیم‌ که‌ موضوع‌ مـبارزه با پیری و تجدید عمر همواره مورد مطالعه است.

چند سال پیش‌ نیز‌ این خبر در دنیا انتشار یافت کـه یـکی از دانـشمندان فرانسه‌ طی مطالعات خود درباره زنبور‌ عسل‌ به این نتیجه رسیده بـود کـه مشاهدات نشان‌ می دهد که عمر ملکه ی کند‌و به مراتب‌ از افراد عادی زنبورها بیشتر است و این‌ مطلب‌‌ مـربوط‌ بـه تغذیه مـلکه از عسل خاصی است که‌ کارگران‌ کندو برای او تهیه می کنند و این «عسل شـاهانه» نصیب دیـگران نمی شود.

دانشمند مزبور‌ از‌ مطالعات خود نتیجه گرفته بود‌ که‌ اگر بتوان‌ آن‌ عسل‌‌ مـخصوص را بـه مقدار کـافی در اختیار‌ بشر‌ گذاشت سالیان زیادی بر عمر او افزوده خواهد شد و یک عمر طولانی‌ و غـیر‌ عـادی پیدا می کند، و هیچ بعید ندارد‌ روزی نتائج مثبتی‌ از‌ این‌ مطالعات عائد جامعه بشری گـردد‌.

خـلاصه‌ مـنظور این است که این موضوع یک موضوع لاینحل و بعیدی از نظر قوانین طبیعی‌ نیست‌ تا چـه رسـد به اینکه از‌ نظر‌ قوای‌ مافوق طبیعت جای‌ گفتگو‌ داشته باشد.

اما هیچ‌ چیز‌ بـرای مـا تـعجب آورتر از این نیست که این ایراد در ملل خدا پرست‌ مانند‌ مسیحی ها و یهودی ها،به ما کنند،زیـرا خـود‌ آنها‌ اموری را‌ برای‌ پیغمبران‌ خود قائلند که‌ این‌ موضوع در مقابل آنها سـاده اسـت، مـگر تولد عیسی بدون پدر و زنده کردن مردگان‌ و شفای‌ بیماران‌ غیر قابل علاج آن هم از غیر‌ طریق‌ طـبی‌ و هـمچنین‌ قـسمت های‌ زیادی از زندگانی‌ موسی‌ بن‌ عمران همه از آن امور استثنائی و برخلاف‌ وضع‌ عادی‌ طبیعت‌‌ نیستند؟!

روشن‌ است‌ که آنها در جـواب خـواهند گفت:خدائی که این افراد نمونه‌ خلقت را برای راهنمائی بندگانش فرستاده، چـه مـانعی دارد که برای معرفی آنها به مردم گاهگاه امـوری‌ بـرخلاف وضـع عادی طبیعت بر دست آنها ظاهر سـازد، تـا همگان‌ بدانند از طرف کسی مأموریت دارند که قوای سرکش طبیعت در برابر او خاضع‌ و فـرمانبردارند!

البـته در این سخن‌ حق‌ با آنـها اسـت و این مـنطق عـموم خـداپرستان است و اساسا ممکن نیست خداپرستی را پیـدا کـنیم که خدای خود را مقهور قوانین طبیعی بداند ما هم درباره طول عـمر امـام‌ زمان ‌(ارواحنا فداه) به فرض اینکه مـوضوعی برخلاف‌ قوانین عادی طـبیعت بـاشد!؛ همین را می گوئیم.

حکیمی کاین جـهان پایـنده دارد تواند حجتی را زنده دارد‌


منبع:

دنیای سرگردان به کجا می رود؟ ؛ مجله «درس هایی از مکتب اسلام » بهمن 1338، سال دوم - شماره 2

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.